
به نظر میرسد یک عامل اساسی که چنین ما را گرفتار کرده، این است که در ایران اساسا از ابتدا کلمه «رانندگی»، غلط معنا شده است…
رانندگی در دنیا یک امر «جمعی» است ولی در ایران یک امر «فردی» تلقی میشود. رانندگی در ایران یعنی «می خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان دیگر، «رقیب» من هستند و من نباید از رقبا عقب بمانم…هر فضای خالی که پیدا شد باید زودتر از دیگران آن را پر کنم.
به نظر میرسد یک عامل اساسی که چنین ما را گرفتار کرده، این است که در ایران اساسا از ابتدا کلمه «رانندگی»، غلط معنا شده است…
رانندگی در دنیا یک امر «جمعی» است ولی در ایران یک امر «فردی» تلقی میشود. رانندگی در ایران یعنی «می خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان دیگر، «رقیب» من هستند و من نباید از رقبا عقب بمانم…هر فضای خالی که پیدا شد باید زودتر از دیگران آن را پر کنم.
ما به فرهنگ سازی بسیار بیشتر از کیسه هوا و ترمز ABS نیاز مندیم
چنین است که رانندگی ایرانی یعنی «چپاندن خودرو یا موتور در اولین فضایی که خالی میشود»؛ یعنی «رفتن از هر مسیر ممکن نه از مسیر تعیین شده»؛
گر چه اتومبیل سالهاست وارد ایران شده، اما تعریف رانندگی، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است.
«رانندگی صحیح» نوعی مشارکت در یک امر جمعی است. این «جریان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد میرساند نه به اصطلاح «زرنگی» او. «رانندگی صحیح» که نوعی مشارکت در یک امر جمعی است به معنای «هدایت خودرو خود در جای صحیح در بین خودروهای دیگر» است. بنابراین، اینکه خودرو فرد در بین دو خودرو جلویی جا میشود یا نه، تأثیری در نحوه رانندگی صحیح ندارد… وقتی در جامعهای این نگرش به رانندگی حاکم باشد، یعنی هر کس قبل از آنکه به رسیدن به مقصدش فکر کند به دنبال مشارکت در حرکت جمعی خودروها باشد، این نظم در عمل نظم در رانندگی و سرعت بهتر را در پی دارد
……………………….
۱٫ سرعت حرکت خودروها چند برابر میشود.
۲٫ احتمال تصادف اتومبیلها به شدت کاهش مییابد.
۳٫ در صورت تصادف، با توجه به مسیر خالی در دو طرف، خودروهای پلیس و آمبولانس به سرعت به محل رسیده راه را باز میکنند.
۴٫ در صورت پنچر شدن یا خرابی یک ماشین، به دلیل وجود فضای کافی راه بندان پدید نمیآید.
۵٫ از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگی میکنند. دیگر لازم نیست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر یا آینه اتومبیل کناری به اتومبیلشان برخورد کند یا از عقب کسی به آنها بزند…همچنین کسی که میخواهد در بزرگراه به راست بپیچد از صدها متر جلوتر در مسیر تعیین شده قرار میگیرد و خالی بودن باند کناری، او را به قانون شکنی نمیکشاند.(البته اعمال شدید قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اینجا نیست)

آدم های عجول را دیده اید، آنها صبر را نمی شناسند، انگار در یک قانون نانوشته دائم با زمان مسابقه گذاشته اند، جالب این که با این همه کم تحملی کارها را آنچنان که انتظار دارند نمی توانند پیش ببرند.
انگار فقط آنها هستند که کلی کار مهم دارند، انگار زمان فقط برای آنها طلاست، بقیه هم فقط از سر بیکاری و بی برنامگی است که در خیابان های شلوغ در هم می لولند.
آنها در رانندگی هم همین طورند. دست فرمان هیچ کس جز خودشان را قبول ندارند. فکر می کنند خودروهایی که در این ترافیک کلافه کننده پشت سر هم ردیف شده و رانندگان شان دائم کلاچ و ترمز می گیرند تا کی مسیر جلوی شان باز شود یا به اندازه خودشان مهارت ندارند یا کارشان آن قدر مهم نیست که نتوانند این شرایط را تحمل کنند، اما اگر بقیه این طور هستند قرار نیست که آنها هم همین کار را بکنند.پس مدام لاین عوض می کنند و دائم جلوی این خودرو و آن خودرو می پیچند.کافی است راننده خودرویی کمی در حرکت تعلل کند آن وقت است که پایشان را می گذارند روی گاز و در یک حرکت ضربتی جای خالی جلویی را پر می کنند. در این میان اصلا هم برایشان مهم نیست که احتمال این که راننده پشت سرشان که بی خبر از همه جا مسیر خودش را طی می کند ممکن است نتواند بموقع خودرو را کنترل کرده و تصادفی رقم بخورد.
اصلا چه فرقی می کند. مهم این است که آنها به هر قیمتی که شده راه خودشان را باز می کنند تا مثل صدها راننده دیگر محکوم به تن دادن به ترافیک سنگین نباشند. آنها مسیر مقابل شان را باز می کنند حتی اگر این جلو افتادن فقط به اندازه یک خودرو باشد!……………………….
ترافیک در همه شهرهای بزرگ دنیا وجود دارد. وقتی بناست چند صد هزار یا چند میلیون نفر در ساعت معینی به سر کار بروند خود به خود ازدحام پدید میآید. اما تفاوت ترافیک شهرهای بزرگ دنیا با ترافیک تهران این است که در کلانشهرها ترافیک باعث «تأخیر» است اما در شهری مثل تهران چون رانندگی یک امر فردی است نه جمعی، ترافیک فقط موجب تأخیر نیست، موجب «کلافگی» و «خرد شدن اعصاب» هم هست…
اما پرسش مهم این است که برای اصلاح وضع موجود عملا از کجا باید آغاز کرد؟
برای روشن شدن مطلب باید توجه کرد که رانندگی ایرانی، اصطلاحات خاصی هم به دنبال آورده است که در کتابهای آموزش رانندگی هیچ کشوری اصلا «وجود ندارد»؛ اصطلاحاتی مانند «راه گرفتن » و یا «رد کردن». «راه گرفتن» یعنی جلوی دیگری را بگیر تا خودت بتوانی بروی. به دلیل نبود پارهای مقررات در ایران (مثلا قانون حق تقدم هنگام گردش به چپ) مجبوریم تا میتوانیم وسیله نقلیه خود را جلوتر و جلوتر ببریم تا خودرو مقابل چارهای جز راه دادن به ما نداشته باشد.
همچنین «رد کردن» را وقتی به کار میبریم که خودرو خود را از فاصله بسیار نزدیک از کنار اتومبیلهای دیگر یا پای یک عابر عبور میدهیم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن» که مختص به رانندگی ماست، معنای «نزدیک شدن شدید به خودروها یا عابران» نهفته است.
حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نمیتوان در ایران رانندگی کرد؟ نکته اصلی اینجاست: اساسا «رعایت فاصله» که عنصری بسیار اساسی در رانندگی است در کشور ما هیچ جایگاه و تعریف مشخصی ندارد. اگر راننده سپرش را از یک میلیمتری زانوی عابر رد کند، تخلفی مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبیلها پنج سانتیمتر از هم فاصله داشته باشند قانون رعایت شده؛ وقتی یک موتورسیکلت با فاصله ۳۰ سانتیمتر در پشت سر یک خودرو حرکت میکند خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف محسوب نمیشود. باید حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقی افتاده باشد.
البته طبق قانون رانندگان موظفند «فاصله ایمن» را رعایت کنند، ولی این از همان کلی گوییهایی است که مصادیقش نه تعریف شده و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعایت نکردن آن به چشم کسی میآید، زیرا همه عادت کرده ایم چفت در چفت یکدیگر حرکت کنیم…
برای اینکه ببینیم جزئیات رعایت فاصله چگونه در دیگر کشورها یک به یک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون میشود مناسب است نمونههایی در اینجا آورده شود.
وقتی
سرویس مدرسه برای پیاده و سوار کردن دانش آموزان توقف میکند خودروهای
پشت سر موظف به رعایت فاصله ۲۰ متری هستند (عکس زیر از آیین نامه رانندگی
یک کشور خارجی است). تخطی از این قانون حتی برای اولین بار، علاوه بر ۴۰۰
دلار جریمه، تعلیق گواهینامه برای شش ماه را در پی دارد.

حال تا اندازهای معلوم میشود که چرا در کشور ما این مقدار تصادف رخ میدهد و چرا بیشترین کشتهها در میان عابران پیاده در ایران یا «سالمند» هستند و یا «کودک»؛ تا کسی حرکات شبه آکروباتیک بلد نباشد نمیتواند خود را از اتومبیلها و موتورسیکلتهایی که چفت در چفت یکدیگر و با فاصله سانتیمتری و گاهی میلیمتری از کنار عابران میگذرند نجات دهد.
بنابر آنچه گفته شد، نقطه شروع اصلاح رانندگی در ایران، آموزش فاصله گرفتن از یکدیگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بین خطوط حاصل میشود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از یکدیگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهای امداد…
نکات در مورد کاستیهای رانندگی در ایران بسیار است. از جمله:
▪ در کشوری که بالاترین کشته را در تصادفات میدهد یک کارخانه خودروسازی اجازه مییابد که پرفروشترین و در عین حال آسیب پذیرترین خودرو کشور را بدون کیسه هوا و ABSو لوازم ایمنی دیگر روانه بازار کند. این نشان میدهد که رانندگی و کشته هایش هنوز برای برخی سیاستگذاران تبدیل به یک دغدغه اساسی نشده است.
▪نباید
برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری از قبیل چند برابر
ظرفیت بودن تعداد خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به
دنبال حل این مشکلات هم باید بود اما اینها تنها میتوانند دلیل «ترافیک»
باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانون رانندگان یا عبور بیقانونتر
عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
▪از تابلوهای ورود ممنوع و یکطرفه که بگذریم تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند.
تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آنها نصب شود… ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابانها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دلبخواهی در کوچه خودش قرار داده است…

